شایلی گیگیلوشایلی گیگیلو، تا این لحظه: 15 سال و 26 روز سن داره

شایلی دردانهء چشم آبی....

آغاز جمله بندی در زبان شایلی جونم

ای وروجک ... الان که دارم مینویسم تو خوابی و بهترین زمان برای نوشتن در آرامشه. چون وقتی بیداری تا میام پای کامپیوتر عین برق میدوی میای پهلوی صندلی و همش تکرار میکنی...... مامان مامان  ( در صورتی که محل نذارم تبدیل میشه به فریاد  ماااااااااااااااااااااا مااااااااااااااااااااااا ن ) + جیغ .... + نونو خواستن ! منم مجبورم تسلیم شم ! میدوم میام پیشت با هم دنبال بازی یا هر چی شما بفرمائین بازی میکنیم.... در این بین گاهی تو حرف هم میزنی : * * *    نووووووو ی ی ی         یعنی پستونکم کو * * * یا اگر چی...
12 بهمن 1389

اینم از خرابکاری

الان که بنده در امورات وبلاگ ایشون مشغول هستم رفته سراغ کشوی لوازم آرایش اینجانب بیچاره..... دقیقا ساعت 8:30 دوشنبه 89/11/11 توجه داشته باشین که از دو رنگ  استفاده کرده یکی رو به لبش زده و اون که روی لپش زده یکی دیگست !!   *** *** اینم جای بوس از خودشه توی آینه *** *** این هم اسفند بعد از خرابکاری... همونطور که مامانی (مامان مرضیهء شایلی) همیشه به پیشونیش میزنه   *** یادم رفت بگم ..... فقط شایلی نیست که بلده خرابکاری کنه .... تازه...... مامانشم بلده....منظورم جلوی موهای شایلی هستش.... باوجودی که مامانم گفت کوتاهش نکنم و اندازست اما من خواستم مرتب بشه و چتری ...
11 بهمن 1389

مامان جون اعظم... بیا خونمون حوصله ام سر رفته ......

امروز شایلی خیلی خوشحاله چون مامان جونش اومده پیشش و همش دارن با هم بازی می کنن . دنبال بازی , به به بخوریم , آهنگ نانای زدن روی چوب تختش با استفاده از دستها ! , دالی بازی , بدو بیا بغلم , پیخ بازی ! تا الان هم داشت با مامان جون بازی میکرد . اما دیگه خوابش گرفت و مامان شمیلا براش 3 یا 4 تا قصه گفا تا خوابش ببره... قصهء ببعی ( مورد علاقهء شایلی) , قصهء آقا گاوه , قصهء شنگول و منگول , قصهء آقا هاپوء. و مامان جون هم از این فرصت استفاده کرد و رفت تا به کارهای مغازش برسه. آخه مامان اعظم شاغته و باید توی مغازش باشه دیگه...... الان که خوابیدی اومدم روت رو کشیدم و نو نو (پستونکت) رو گذاشتم دهنت و قبلش یک ماچ ازت گرفتم... خوب بخو...
10 بهمن 1389

رفتار گیگیلم خوبه یا نه....

  ناکامی در کودکان کودکان در سنین یک سالگی به بعد برای کشف محیط و کسب تجربه و شناخت اطراف کنجکاوی فراوانی دارند و تمایل دارند توانایی و استقلال را به خود و دیگران ثابت کنند. در این سنین است که در انجام هر کاری مصرند تا به صورت انفرادی عمل کنند و با وجود توان اندک و مهارت ناقصشان اصرار بر رفتارهای مستقلانه دارند. حتماً زیاد شنیده اید که می گویند کودک 2 ساله ام خودش می خواهد غذا بخورد و یا اجازه نمی دهد در پوشاندن لباس هایش کمکش کنم و ... این نوع رفتارها حاکی از نیاز کودک به باور خویش است در این سنین اگر مدام با اتفاقات منفی کودک را ناتوان معرفی کنیم و یا به اجبار فضای عمل کردن را از او بگیریم و یا خطاهای رفتا...
10 بهمن 1389

شایلی جونم.... جیغ نزن !!!!

نمیدونم آیا بقیه هم تجربهء منو از جیغ جیغ های نی نی 22 ماهشون داشتن یا نه...گاهی اویقدر جیغ میزنه که توی گوشم به زنگ زدن می افته  50 درصد والدین اصول تعلیم و تربیت را نمی دانند   انعطاف و خشكی و تندی بیش از اندازه 2 روش نادرست تربیتی است كه باعث فرزندسالاری یا پرخاشگری كودك تان می شود   با كودك سالاری حاكم بر خانواده چه كنیم؟ حقوق كودك یعنی برآوردن نیازهای اولیه. تربیت صحیح، به كار بردن اقتدار در عین منطق، ایجاد عزت نفس واقعی، اما متاسفانه برخی حقوق كودك را مهربانی و انعطاف بیش از حد یا خشكی و تندی بیش از اندازه تلقی می كنند. كتك؛ بچه ها را كم هوش می كند در ...
10 بهمن 1389

ناگفته های گفتنی من برای وروجکم...

دوستانم, من دارم مطلبم رو کامل میکنم... دلم می خواست در عرض 22 ماه گذشته بنویسم اما خوب .... نشد دیگه. این مطالب  ادامه داره... خیلی دلم میخواد از این 22 ماه برات بگم. از اون روزهای آخر بارداری که خیلی سخت بود.... و هر لحظه اش یک روز میگذشت. با خودم هر لحظه روزهای باقیمانده رو میشمردم! دکترت میگفت مگه عجله داری؟ صبر کن . همینجا جاش بهتره ها ! من الان میفهمم اون موق چی میگفت. از اون 3 ماه دلدردهای شبانه ات که راس ساعت 6 شروع میشد و تا 11 شب ادامه داشت و بعد از حدود یک ماه ساعت گریه هات (چه عرض کنم که جیغ بودن...) از 12 تا 3 صبح بود.روزها خوب می خوابیدی. روزهائی که باید واکسنت رو میزدم خیلی سخت میگذشت....
9 بهمن 1389

این مطلب برای دوستانمه....

سلام ... یک موردی هست که باید با شما دوستان در جریان بذارم... من وبلاگ شایلی رو حدودا 1 ماهه که ساختم اما به این وبلاگ حدودا 4 روزه که منتقل شده... پس اگر میبینید تاریخ و ساعت مطالبم در عرض 1 یا 2 روزه , تعجب نکنین. بیشت دارم روی عکسهاش کار میکنم. نی نی من 22 ماهشه......من کلی عکس از شایلی upload کرده بودم و توی یک وبلاگ دیگه که اسمش رو نیارم بهتره براش گذاشتم (اونجا هنوز هست) ولی امروز متوجه شدم که اینجا عکسهاش لود نمیشه !!!! در تلاشم تا عصری درستش کنم.  راستی شما از کدوم سایت برای upload استفاده میکنید؟    ...
9 بهمن 1389

برای شرکت در مسابقه

گیگیل مامان جیگر مامان  ... 22 ماه از زنگی شیرین من با تو گذشته برات مینویسم ...... از همین روزهای از یاد رفتنی ..........تا روزی  به این مسئله برسی که: بچه گیهام چطور گذشت؟هیچی یادم نیست مامان .... ومن اونروز با اشتیاق و با تمام وجودم تو رو در آغوش میگیرم ,  می بوسمت و برات از کودکیهات میگم ,  فقط میگم ؟؟؟؟؟؟؟      نه ....... من عشقم رو ,  تک به تک لحظه هام رو دارم با تو تقسیم میکنم. چطور میشه این همه راز رو با کلمات بیان کرد ؟ ازت می خوام عشق خالص من به خودت رو همیشه باور داشته باشی مامان شمیلا ...
9 بهمن 1389